در دنیای علمی و علوم ، این مثل همیشه گفته میشود که وقتی که زمان برای یک اختراع یا یک کشف درست شده و شما آنرا انجام ندهید، کس دیگری انجام خواهد داد. این مثل تا حد زیادی حقیقت دارد، اما همیشه اینطور نیست.
بعضی وقت ها آدم ها یک فکر خوب را از دست میدهند. وقتی که نوبت برسد به لیزر ، لیزر گازی ، میتوانست در سال 1930 اختراع شده باشد، نه پس از سی سال در سال 1960 که من آنرا اختراع کردم. اگر شما به تاریخ علم نگاه کرده باشید، مخصوصا به فیزیک دانان اروپایی ، آنها به اختراع لیزر در سالهای 1937 و 1938 خیلی نزدیک شده بودند.
دانشمندان در حال مطالعه بر روی اتم ها بودند، که چگونه امواج نوری را بیرون بدهند (تقویت نور در گازها بوسیله گسیل القائی پرتوافکنی) و آنها به اختراع لیزر خیلی نزدیک شده بودند. از نوشته جات آنها شما میتوانید ببینید که آنها به راه درست رفته بودند، اما بعدا راه را اشتباه رفته و از مسیر اصلی منحرف شدند. اگر من در همان سال ها بودم مطمعنا آنرا اختراع میکردم، مبالغه نمیکنم و میدانم که آن را انجام میدادم.
من میدانم که این دانشمندان چرا آن را از دست دادند؛ آنها عمیقا درگیر با دارایی های موضوع در تعادل گرمایی بودند. با این وجود در لیزر ها ، اتمها باید در یک حالت تعادل غیر گرمایی باشند؛ که این قدری پیچیده میشود و از حوصله این بحث خارج است. البته تمام آنها اکنون تمام شده است، ولی آن دانشمندان پیشروان این راه بودهاند. موقعی که من نظریهام را در رابطه با لیزر گازی دادم، بعضی از قسمتهای آنرا ، نه تمام آن ، بر اساس گرفتاری من در کارهایی بود که مشغول انجام آن بودم. اما من میدانستم که بالاخره این لیزر گازی را میتوانم اختراع کنم، در غیر اینصورت اصلا دنبال آن کار را نمیگرفتم.
کسانی که از همان ابتدا نظر من را میدانستند، خیلی به آن بدبین بودند. حتی آنهایی که در تیم من بودند و با من کار میکرند، در این رابطه شک داشتند. من این شک را در بسیاری از آنها دیدهام. حتی فیزیکدانان خوب هم بعضی وقتها در عقاید خودشان نامطمئن هستند و آنها با تردید منزلزل میشوند.